خواستم یاری کنم اما نشد ریسمان از دستهایت وا نشد
ای مسیحای علی اعجاز کن مشکل مشکل گشا را باز کن
ماندنت چون شمع آبم میکند رفتنت خانه خرابم میکند
عشق
عشق یعنی دل سپردن در الست از می وصل الهی مست مست
عشق یعنی صبر هنگام خشم عشق یعنی جای سیلی روی چشم
عشق یعنی صحبت بی واهمه حیدر در بند پیش فاطمه
عشق یعنی انقلاب فاطمه از کبودی چشم خواب فاطمه
عشق یعنی طاعت جان آفرین رد خون سینه بر روی زمین
عشق یعنی ذکر ناموس خدا یا علی گفتن به زیر دست و پا
عشق یعنی جلوه صبر خدا شرم ایوب نبی از مرتضی
عشق یعنی قلب چون آئینه ای جای میخ در به روی سینه ای
عشق یعنی انتظار منتظر سینه ای مجروح از مسمار در
عشق یعنی گریه های حیدری دختری دنبال نعش مادری
عشق باعث شد که دل سامان گرفت پشت درب خانه زهرا جان گرفت
عشق بر دلها شهامت میدهد عشق بر غمها حلاوت میدهد
عشق یعنی عشق ناب فاطمه بیت الا حزان خراب فاطمه
عشق بر دلداده فرمان می دهد عاشق جان داده را جان می دهد
فاطمه یا فاطمه فاطمه یا فاطمه
اگر زخم زبان بسیار خوردم کتک از خصم بد کردار خوردم
میان کوچه های شهر سیلی هم از دشمن هم از دیوار خوردم
یا علی یا علی یا علی
همه عمر بر ندارم سر از این خمار مستی
که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی
سعدی
می آیم از رهی که خطرها در او گم است
از هفت منزلی که سفرها در او گم است
(غزوه)
