السلام علیک یا زینب کبری
جوشید خونم از دل و شد دیده باز تر نشنید کس مصیبت از این جانگدازتر
صبحی دمید از شب عاصی سیاه تر وز پی شبی روز قیامت درازتر
بر نیزه ها تلاوت قرآن دیدنی است قرآن کسی شنیده از این دلنواز تر
قرآن منم چه غم که شود نیزه رحل من امشب مرا در اوج بین سرفرازتر
عشق توءام کشاند بدین جا نه کوفیان من بی نیازم از همه تو بی نیازتر
قنداق اصغر است مرا تیر آخرین در عاشقی نبوده زمن پاکبازتر
با کاروان نیزه شبی را سحر کنید باران شوید و با همه تن گریه سر کنید
(غزوه)